003

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

چشم چشم دو ابرو دماغ ودهن یه گردو

احساس نقاشیِ الکیِ سرسریِ "چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن یه گردو"یی دارم که خاله ای عمه ای کسی برای بچه ای روی تکه کاغذی کشیده است، و چشم بچه به عروسکی افتاده و دوویده و رفته است و حالا آن چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن یه گردو زنده است و روح دارد اما نمی تواند کاری کند و حرفی بزند و در عین حال هم خودش می داند که تنها یک نقاشی ست بر این کاغذِ رها بر هیچ کجا! و چه زجری ست فهمیدنِ این دست و پا بستگی... ما چرا می فهمیم؟ ما چرا می پرسیم؟ ما چرا می بینیم؟

پناهیِ عزیزم؛ راست می گویی؛ عشق به خون احتیاج دارد!

چقدر دوری اما حتی اگر یک روز به عمرم مانده باشد می آیم دژکوه و تمام گریه هایی که بر سر هرچه گور که تا به حال کسی در آن نبود کردم را از سر بر سر گوری که کسی در آن هست که می فهمد عشق به خون احتیاج دارد از سر گریه می کنم! می خواهم بیایم بنشینم با دو زانو روی زمین، بدون آنکه سوار بر هیچ تانکی باشم و هیچ اسلحه ای در جیب و جوراب پنهان داشته باشم، و بپرسم از تو که: هی تو!، کتابی را سراغ نداری که بشود دمی در آن خوابید!؟؟ می خواهم بپرسم: تو نمی دانی روحِ آن سنجاقکِ زردی که در مردابی راحت تر از نیچه مُرده بود کجاست!؟ می خواهم بپرسم: ما خون دادیم و دل دادیم و شنیدیم: عشق تو چه سودی برای من دارد؟!، تو نمی دانی حالا اگر قرار نباشد با آرایشی غلیظ برای خروس ها چشمک بزنم چه باید بکنم!؟ می خواهم بپرسم: چه کنم؛ ها؟ چه کنم؟ برم از گینه ی بیسائو خاک بیارم بریزم رو سرم!؟ می خواهم بگویم: بیا دوتایی با هم آه بکشیم، آه، بر رفته ها و نیامده ها!... می خواهم بگویم: ببین چقدر تنهایم؛ ببین از گریه بر گورهای خالی خسته ام، دل و خون را هم داده ام از دست این وسط... می خواهم راحت تر از نیچه بمیرم، بگو روحِ آن سنجاقکِ زرد کجاست!؟

سفری بی پایان........
ما را در سایت سفری بی پایان..... دنبال می کنید

برچسب : 003,0035mm,0031,003 country code,0030 military time,0031 pill,0039 italy,003 pill,003 pokemon,0035, نویسنده : ro1376ao بازدید : 224 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 9:18